معنی آدم قد دراز
حل جدول
دیلاق
آدم کوتاه قد
کوتوله
قد
آدم متکبر و مغرور.
آدم متکبر و مغرور، قامت، اندازه و بلندی، بچه می کشد
فرهنگ فارسی هوشیار
گویش مازندرانی
قدبلند
واژه پیشنهادی
دیلاق
فرهنگ عمید
بلندی اندام، قامت، بالا، برز،
[عامیانه، مجاز] اندازه،
درازا،
* قد کشیدن: (مصدر لازم)
بلندقد شدن،
نمو کردن، رشد کردن،
* قد علم کردن: (مصدر لازم) قد برافراشتن،
لغت نامه دهخدا
قد. [ق َ] (ع اِ فعل) مرادف یکفی. گویند: قدنی درهم و قد زیداً درهم. || (ص) مرادف حسب. و این مبنی بر سکون غالباً به کار رود. گویند: قد زیداً درهم، ای حسبه. و معرب نیز آید چون: قد زید درهم، ای حسبه. (منتهی الارب).
قد. [ق َ] (ع حرف) و این مختص است به فعل متصرف خبری مثبت و مجرد از جازم و ناصب و حرف تنفیس و دارای شش معنی است: 1- توقع، چون قد یقدم الغائب و این برای کسی گفته میشود که در انتظار قدوم غائب است. 2- تقریب ماضی به حال، چون قد قام زید. 3- تحقیق، چون قد افلح من زکیها. 4- نفی، چون قد کنت فی خبر فتعرفه بنصب تعرف. 5- تقلیل، چون قد یصدق الکذوب. 6- تکثیر، چون قد اترک القرن مصفراً انامله. (از منتهی الارب).
فرهنگ عوامانه
آدم متکبر و مغرور را گویند.
فرهنگ معین
اندازه، قامت، بالا، برز، ُ نیم قد بزرگ و کوچک. [خوانش: (قَ دّ) [ع.] (اِ.)]
فارسی به انگلیسی
Beanpole
ترکی به فارسی
آدم
معادل ابجد
361